دنیای ما **کارن**

دیروز کارن جون اومد اداره مامان چسبیده بود به مامان و هیچکی جرات نداشت بیاد نزدیکش یکریز می گفت نه نه نه بالاخره بعد از یک ساعت یخای پسرم آب شد و شروع کرد به شیطونی کلی با همکار مامان بازی کردو خندید  بعدش رفت تو راهرو :  به تک تک اتاقا سر می زد و دستی تکون می داد براشون و باز این سوال تکراری از مامان : - موهاشو رنگ کردی یا رنگ خودشونه ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!! آخه آدم  موی بچه رو رنگ می کنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ...

وقتی مامان آشپزی می کنه منم اون پایین یعنی زیر دست و پای مامان واسه خودم غذای مخصوص می پزم کلی هم ادویه و نمک و.... روش می پاشم آخه من عاشق این کارم . مامان غر می زنه ولی چیکار کنم دست خودم نیست دوست دارم این کارا رو   این هم تصویری از غذای مخصوص سر آشپز اگه خواستین خبر بدین دستور پختشو بفرستم براتون  شلغم - سیب زمینی سرخ کرده-ماکارونی و کلی ادویه     ...

    ...

هر چی داره و نداره رو می بره می ذاره تو سبد سه چرخه ش  .  خوارکی - اسباب بازی -آب-دوغ - لباس و ... جدیدا تا در حمومو باز می بینه میره صابونا رو میاره از جلد درشون میاره و میندازه تو سه چرخه و سواریشون میده ...

کارن با موهای پریشان (تازه بیدار شده)   ...

دیروز رفتیم پلاسکو- تو اون همه چیزای رنگارنگ کارن اینو انتخاب کرد: من ساده خواستم به قول این کتابای روانشناسی اعتماد به نفس بچه رو تقویت کنم ، چون انتخاب خودش بود براش خریدم نگو این بلا نقشه ی قبلی داشته خونه ی عمه لیلا یکی ازشون داره باهاش میفته به جونشون، همه رو عاصی کرده حالا اینو خریده که مامان باباشم بی نصیب نمونن  دیشب کلی من و باباشو کتک زده باهاش. ما فرار می کردیم کارن ذوق ...

دیگه تو این خونه هیچ جایی نیست واسه بازی ...